نمونه موردی k-mart

ورشکستگی K-mart یکی از موارد مهم در تاریخ تجارت ایالات متحده است و علل آن به عوامل مختلفی برمی‌گردد.که در ادامه به بررسی این علل می‌پردازم.

K-mart  در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ به عنوان یکی از بزرگ‌ترین خرده‌فروشان در ایالات متحده شناخته می‌شد (برای آشنایی با این شرکت به صفحه ویکی پدیای آن مراجعه فرمایید)، اما با ظهور رقبای جدیدی مانند Walmart و Target، نتوانست رقابت مؤثری با آنها داشته باشد. این رقبا با مدل‌های فروش نوآورانه و قیمت‌های رقابتی، سهم بیشتری از بازار را به خود اختصاص دادند. بنابراین K-mart  در رقابت با مشکل مواجه بود و در معیارهای کلیدی عملیاتی مانند حاشیه سود ناخالص، فروش در هر فوت مربع و رشد فروش از همتایان خود عقب بود.

K-mart  در میانه دهه ۱۹۹۰ با مشکلات مالی شدیدی رو‌به‌رو شد. این مشکلات عمدتاً ناشی از بدهی‌های بالا و کاهش فروش بود. K-mart  نتوانست بدهی‌های خود را به‌موقع تسویه کند و این امر منجر به کاهش اعتبار و وضعیت مالی نامناسب شد.

مدیریت K-mart در گذر زمان با چالش‌های جدی مواجه شد. تصمیم‌گیری‌های نامناسب، تغییرات مکرر در استراتژی و فقدان یک چشم‌انداز واحد، باعث سردرگمی در مدیریت رشد و توسعه شرکت شد. همچنین، بخش‌هایی از مدیریت داخلی به تغییر و تحولات در بازار واکنش مناسبی نشان ندادند. در آگوست 2001، کاناوی تهاجمی‌ترین ابتکار خود را با نام «همیشه آبی روشن» آغاز کرد و قیمت‌های بیش از 30000 محصول را کاهش داد و عملا جنگ قیمتی را با وال مارت آغاز کرد. هدف کاهش میانگین صرف قیمت‌های K-mart  نسبت به قیمت‌های Wal-Mart از 9 درصد به 1 تا 2 درصد بود. برای کاهش قیمت‌ها، کاناوی هزینه‌های تبلیغاتی را کاهش داد. او همچنین در آماده‌سازی برای فصل تعطیلات سال 2001، موجودی بالایی را سفارش داد.

رویدادهای مربوط به فصل تعطیلات از این تلاشها یک بحران ساخت. فروش تعطیلات  K-mart نا امیدکننده بود. در دسامبر 2001، فروش فروشگاه‌ها  1 درصد کاهش یافت، در مقابل رشد فروشی که برابر 8 درصد و 10 درصد به ترتیب برای Wal-Mart و Target  رقم خورد.

K-mart  نتوانست با تغییرات سریع در بازار و نیازهای مشتریان همگام شود. در حالی که رقبای آن مانند Walmart و Target به طور مداوم در حال نوآوری و بهبود تجربه خرید بودند، K-mart  به الگوهای فروش سنتی پایبند بود و نتوانست مدل‌های نوین قیمت‌گذاری و عرضه کالا را به کار گیرد. در 10 ژانویه 2002، مدیریت K-mart  اعلام کرد که برآوردهای سود سه ماهه تحلیلگران را از دست خواهد داد.

فشار بر درآمد و جریان نقدی K-mart به دلیل آشفتگی در بازار اوراق ضمانت تشدید شد. فروشگاه‌های K-mart در بسیاری از مناطق به دلیل کمبود سرمایه‌گذاری در به‌روزرسانی و بهبود تجهیزات، دچار افت کیفیت شدند. این موضوع باعث کاهش جذابیت برای مشتریان و کاهش ترافیک فروشگاه شد.

رکودهای اقتصادی و تغییرات در الگوهای مصرف نیز به ورشکستگی K-mart کمک کرد. با افزایش نرخ بیکاری و کاهش قدرت خرید مصرف‌کنندگان، فروشگاه‌ها در کسب درآمد با مشکلاتی مواجه شدند.

علاوه بر اینها پس از رسوایی انرون، نقدینگی بازار اوراق ضمانت کاهش یافت و K-mart مجبور شد پوششهای بیمه ای را با حق بیمه های بسیار بالاتر خریداری کند.

شایعاتی وجود داشت مبنی بر اینکه K-mart در تلاش برای تأمین مالی است و فروشندگان از ترس اینکه پولی دریافت نکنند شروع به تأخیر در ارسال محموله ها  کردند. تعدادی از شرکتهای فاکتورینگ پیشرو نیز وام دادن به فروشندگان K-mart را متوقف کردند.

در 17 ژانویه، کاناوی جای خود را به جیم آدامسون داد که شرکت رستورانهای Advantica را در مراحل اولیه ورشکستگی هدایت کرده بود. مارک شوارتز، رئیس هیأت مدیرهK-mart  (یکی از استخدام کنندگان کاناوی) نیز استعفا داد. جلسه اضطراری هیأت مدیره در اواخر همان روز برگزار شد.

22 ژانویه K-mart و 37 شرکت تابعه آن درخواست حمایت تحت فصل 11  قانون ورشکستگی را در دادگاه ورشکستگی ثبت کردند.  در طول سالِ پیش از آن، قیمت سهام عادی K-mart از بالاترین رقم 13.55 دلار به 66 سنت در روز اعلام ورشکستگی کاهش یافت.

در مجموع، ورشکستگی K-mart نتیجه‌ی ترکیب و زنجیره‌ای از عوامل ریسکی شامل رقابت شدید، مشکلات مدیریتی، بدهی‌های مالی، عدم نوآوری و تغییرات اقتصادی بود، که هر یک قبلی را تشدید نمود. این تجربه درسی مهم برای دیگر شرکت‌هاست تا همواره به ریسکهای مختلف مانند نیازهای مشتریان و تغییرات بازار توجه کنند و بتوانند با چالش‌ها به‌خوبی مقابله نمایند.

پس از خروج از ورشکستگی در می 2003، مدیریت Kmart بر کاهش هزینه‌ها، کاهش موجودی و فروش دارایی‌های غیر اصلی تمرکز کرد تا موقعیت نقدی خود را بهبود بخشد. آنها بر روی بهبود ارائه محصول Kmart و بهبود تجربه کلی مشتری کار کردند. لمپرت از هدف رشد سودآوری حمایت می کرد و استدلال می کند: “تمرکز بسیاری از افراد در خرده فروشی بر روی فروش می‌چرخد، اما فروش بدون سود موفقیت کسب و کار در بلندمدت را تضمین نمی کند.”

در فوریه 2004، مدیرعامل آلن لیسی با ایده ادغام این دو شرکت به سراغ ادوارد لمپرت رفت. تحلیلگران وال استریت و اعضای رسانه های مالی از قبل در مورد احتمال چنین ترکیبی گمانه زنی می کردند که عمدتاً به دلیل حضور لمپرت در هر دو خرده فروش بود. دو شرکت قراردادهای محرمانه را در مارس 2004 امضا کردند و بحث ادامه یافت.

در 31 اکتبر 2004، لامپرت و لیسی ملاقات کردند و در مورد قیمت و ساختار معاملات بحث کردند. تمرکز بر روی Kmart بود که Sears را برای ترکیبی از پول نقد و سهام Kmart در معامله ای که ارزش سهام سیرز را 45 دلار به ازای هر سهم (یا 0.5 سهم Kmart برای هر سهم سیرز) ارزیابی می کرد. لیسی روز بعد هیئت مدیره خود را در جریان بحث ها قرار داد و شرکت بانکداری سرمایه گذاری مورگان استنلی را برای مشاوره به سیرز استخدام کرد.

در 5 نوامبر 2004، Vornado Realty Trust Inc.، یک تراست سرمایه گذاری املاک و مستغلات، اعلام کرد که سهام سیرز را در بازار آزاد جمع کرده است و 4.3 درصد سود سهام کسب کرده. این خبر باعث شد که سهام سیرز با 23 درصد افزایش به 45.88 دلار برسد. در حالی که Vornado منطق پشت خرید را بیان نکرد، بسیاری از سرمایه‌گذاران تصور می‌کردند که Vornado معتقد است بازار، املاک سیرز را کمتر از مقدار واقعی ارزشگذاری می‌کند.

در 9 نوامبر 2004، لمپرت جلسه ای را با هیئت مدیره Kmart برگزار کرد تا آنها را از بحث با سیرز مطلع کند. مدیران ارشد دو شرکت روز بعد با یکدیگر ملاقات کردند و بررسی های لازم آغاز شد. تا 13 نوامبر، لمپرت و لیسی بر سر دفتر مرکزی، نام، ترکیب هیئت مدیره و مدیریت ارشد به توافق رسیدند.

در 17 نوامبر 2004، Kmart و Sears اعلام کردند که برای ادغام در معامله ای به ارزش 11.5 میلیارد دلار به توافق رسیده اند. شرکت ادغام شده Sears Holdings Corporation نامیده می شود و دفتر مرکزی آن در هافمن استیتز، ایلینوی، محل دفتر مرکزی سیرز قرار گرفت.

اعلام کردند که این شرکت ترکیبی، 55 میلیارد دلار فروش خواهد داشت و سومین خرده فروش بزرگ در ایالات متحده خواهد بود. علاوه بر سابقه طولانی خود به عنوان خرده فروش زنجیره‌ای، این دو شرکت بزرگترین سرمایه گذار مشترک را داشتند:  ESL Investments (“ESL”) که یک صندوق تامینی بود که توسط ادوارد اس. لمپرت اداره می شد. ESL  ، 14.6 درصد از سهام سیرز و 53 درصد از Kmart را در اختیار داشت.

دلیل بیان شده در پشت ادغام شامل مقیاس افزایش یافته، توانایی گسترش برندهای انحصاری (مانند Lands’ End، Craftsman، Kenmore، Martha Stewart) به فروشگاه های یکدیگر و فرصت تبدیل مکان های Kmart به Sears (منعکس کننده اعتقاد مدیریت است که سیرز برند بهتری داشت، اما Kmart مکان‌های بهتری داشت). علاوه بر این مدیریت صرفه جویی در هزینه و افزایش درآمد مورد انتظار را که در نتیجه ادغام اتفاق می افتد، ارائه می دهد.

مدیریت بر این باور بود که تا سال 2007، سود عملیاتی سالانه شرکت ترکیبی به دلیل افزایش 200 میلیون دلاری فروش ناشی از فروش متقابل برندهای اختصاصی، کاهش 200 میلیون دلاری بهای تمام شده کالاهای فروخته شده به دلیل مقیاس بزرگتر، 500 میلیون دلار افزایش می یابد؛ از ترکیب شرکت و در نتیجه افزایش قدرت خرید و 100 میلیون دلار کاهش هزینه های سربار (به عنوان مثال، از ترکیب دو دفتر مرکزی). مدیریت همچنین بر این باور بود که افزایش 250 تا 750 میلیون دلاری درآمد عملیاتی سالانه می تواند در نهایت از طریق هم افزایی ناشی از ادغام محقق شود. این هم افزایی ها شامل فروش 150 تا 250 میلیون دلاری به دلیل تبدیل فروشگاه های Kmart به سیرز و 150 تا 500 میلیون دلار صرفه جویی در هزینه ها به دلیل کاهش هزینه های حمل و نقل، شبکه و سایر هزینه های غیر مستقیم بود.

جمع بندی

ورشکستگی K-mart مسائل کلیدی بازسازی را آشکار کرد که پیامدهای طولانی مدتی بر روند سازماندهی مجدد گذاشت. این مورد نشان داد که چگونه اشتباهات چشمگیر در ارزیابی سهام می تواند منجر به انتقال ناعادلانه ثروت در بین طلبکاران شود و چگونه تخصیص این ارزش می تواند تحت تأثیر یک طرف خارجی باشد که از طریق مالکیت چندین طبقه دارایی از قدرت قابل توجهی برخوردار است.

Kmart (“بدهکار”) در ژانویه 2002 برای ورشکستگی ثبت نام کرد. دلایل اصلی تشکیل پرونده خود را رقابت شدید بین خرده فروشان تخفیفی، ابتکارات فروش و بازاریابی ناموفق، رکود اقتصادی و رکود بازار سرمایه ذکر کرد. اهداف سازماندهی مجدد شرکت عبارت بودند از: منطقی کردن ساختار سرمایه و بهبود عملیات از طریق بستن فروشگاه‌های بی‌سود و کاهش سربار شرکت‌ها.

در پایان ، Kmart با موفقیت سودآوری خود را بهبود بخشید و ساختار سرمایه خود را اصلاح کرد. بانکداران سرمایه گذاری و مشاوران مالی بدهکار ارزش سهام تجدید سازمان شده را از 753 میلیون دلار تا 1.5 میلیارد دلار برآورد کردند که بالاتر از ارزش آن از طریق انحلال در نظر گرفته شد. در نتیجه، سهام عادی جدید (صاحبان سهام تجدید سازمان‌یافته) با قیمت 14.05 دلار به ازای هر سهم برای دارندگان اوراق بدون وثیقه در جهت ارضای مطالبات آنها منتشر شد که به ترتیب 14% و 10% بهبود یافتند. وام دهندگان پیش از دادخواست، که از نظر ساختاری نسبت به دارندگان اوراق بدون وثیقه ارشدیت داشتند، 40 درصد بازیابی نقدی دریافت کردند. ولی تمام حقوق صاحبان سهام قبل از دادخواست پاک شد.

اگرچه هیچ تغییر اساسی در کسب و کار بدهکار سازماندهی مجدد شده، وجود نداشت، ولی ارزش سهام عادی به شدت افزایش یافت – 65 درصد در طول سه ماه، 92 درصد در مدت شش ماه و 543 درصد طی 18 ماه.

ارزش گذاری نادرست باعث انتقال ثروت از یک طبقه از اعتباردهندگان ارشد ، یعنی وام دهندگان، به دارندگان اوراق بدون وثیقه و فروشندگان تجاری شد.

ادی لمپرت (رئیس Kmart) نه تنها اعداد بزرگی را در اوراق بنجول جمع کرد و برای طرح سازمان‌دهی مجدد تامین مالی انجام داد. بلکه سمت اجرایی داشت. این موقعیت‌های کنترلی احتمالاً بر توانایی متخصصان ورشکستگی برای ارزیابی دقیق ارزش در Kmart، تأثیر گذاشته است.

ارزش اصلی Kmart، ارزش فروش املاک و مستغلات اصلی آن بود (فروشگاه‌های Kmart در 15 مایلی 85٪ از جمعیت ایالات متحده بودند)، ارزش ویژه برند و پایگاه مشتریان وفادار. برخلاف ارزیابی متخصصان ورشکستگی، بازار سهام این ارزش را تشخیص داد و سهام تجدید سازمان یافته را در اولین روز معاملاتی 11 درصد افزایش داد. افزایش ارزش سهام بازسازماندهی شده، بازیابی موثر 24 درصدی طی سه ماه، 47 درصدی طی 12 ماه و 93 درصدی در مدت 18 ماه را برای دارندگان اوراق بدون وثیقه فراهم کرد.

حادثه Kmart چگونه بر روند سازماندهی مجدد ورشکستگی تأثیر گذاشته است و پیامدهای آینده آن چیست؟

پس از Kmart، ایجاد کمیته رسمی سهام و تمرکز بر ارزش گذاری تداوم فعالیت برای شرکتهای سازمان دهی مجدد شده رواج یافت. کمیته های رسمی سهام در سطح بالا ایجاد شدند. این کمیته ها در هر مورد توجه را بر ارزیابی تداوم فعالیت متمرکز کردند. متخصصان ورشکستگی در دادرسی های بعدی توجه بیشتری را به ارزش گذاری معطوف کردند و جلسات ارزیابی بیشتری را برنامه ریزی کردند.

K-mart توانست پس از ورشکستگی، با تجدید ساختار بدهی‌ها، فروشگاه‌های غیرسودآور را ببندد و عملیات خود را بهبود بخشد. این اقدامات نه تنها باعث افزایش سودآوری شد بلکه امکان بازگشت به بازار را فراهم کرد. تجدید ساختار مؤثر می‌تواند فرصتی برای بازسازی شرکت‌ها فراهم کند، اما نیازمند برنامه‌ریزی دقیق و اجرای مؤثر است.

ورشکستگی Kmart موردی مربوط به گذشته است و موضوعاتی را آشکار کرد که برای سال‌های بعد بر روند سازمان‌دهی مجدد تأثیر گذاشت. امکان انتقال ناعادلانه ثروت که در Kmart رخ داده است و محرکهای آن، همیشه وجود دارند. این درس‌ها نه تنها برای K-mart بلکه برای تمامی سازمان‌ها قابل استفاده هستند تا از تجربیات گذشته بهره ببرند و از وقوع مشکلات مشابه جلوگیری کنند.

بنا بر این به طور خلاصه

علل اصلی ورشکستگی Kmart  عبارتند از:

  • رقابت شدید: ظهور رقبای قدرتمندی مانند Walmart و Target با مدل‌های فروش نوآورانه و قیمت‌های رقابتی، سهم بازار Kmart را به شدت کاهش داد.
  • مشکلات مدیریتی: تصمیم‌گیری‌های نامناسب، تغییرات مکرر در استراتژی و عدم انطباق با تغییرات بازار از جمله مشکلات مدیریتی Kmart بود.
  • بدهی‌های بالا: بدهی‌های سنگین و کاهش فروش، توانایی Kmart برای پرداخت بدهی‌های خود را به شدت کاهش داد.
  • عدم نوآوری: Kmart نتوانست با تغییرات سریع در بازار و نیازهای مشتریان همگام شود و همچنان به الگوهای فروش سنتی پایبند بود.
  • رکود اقتصادی: رکود اقتصادی و کاهش قدرت خرید مصرف‌کنندگان نیز در ورشکستگی Kmart موثر بود.

درس‌ آموخته ها عبارتند از:

  • اثربخشی سازماندهی مجدد: شرکت توانست با تجدید ساختار به افزایش ارزش قابل توجهی دست یابد.
  • اهمیت انطباق با تغییرات بازار: شرکت‌ها باید به طور مداوم خود را با تغییرات بازار و نیازهای مشتریان تطبیق دهند.
  • نقش مدیریت موثر: تصمیم‌گیری‌های مدیریتی مناسب و یک چشم‌انداز واحد برای موفقیت هر شرکت ضروری است.
  • اهمیت کنترل هزینه‌ها: بدهی‌های بالا و هزینه‌های اضافی می‌توانند یک شرکت را به ورطه ورشکستگی بکشانند.
  • نوآوری و بهبود تجربه مشتری: ارائه محصولات و خدمات نوآورانه و بهبود تجربه مشتری برای حفظ رقابت‌پذیری ضروری است.

نتیجه‌گیری:

ورشکستگی Kmart نشان می‌دهد که حتی شرکت‌های بزرگ و شناخته شده نیز در صورت عدم توجه به تغییرات بازار و مشکلات داخلی می‌توانند با شکست مواجه شوند. این مورد مطالعه، درس‌های ارزشمندی برای مدیران و کارآفرینان در مورد اهمیت انعطاف‌پذیری، نوآوری و مدیریت موثر ارائه می‌دهد.

نکات کلیدی برای تحلیل عمیق‌تر:

  • مقایسه با رقبای موفق: مقایسه عملکرد Kmart با رقبای موفق مانند Walmart و Target می‌تواند به درک بهتر دلایل شکست آن کمک کند.
  • تحلیل عوامل خارجی: تاثیر عوامل خارجی مانند تغییرات اقتصادی و محیطی می تواند بر ورشکستگی تأثیر گذار باشد.
  • بررسی استراتژی‌های بازاریابی: تحلیل استراتژی‌های بازاریابی Kmart و مقایسه آن با رقبای موفق می‌تواند به شناسایی نقاط ضعف و قوت آن کمک کند.
  • بررسی ساختار مالی: تحلیل ساختار مالی Kmart و مقایسه آن با رقبای موفق می‌تواند به درک بهتر وضعیت مالی شرکت و دلایل ورشکستگی آن کمک کند.

کاربرد این تحلیل:

این تحلیل می‌تواند برای دانشجویان رشته‌های مدیریت، مالی و بازاریابی مفید باشد تا درک عمیق‌تری از چالش‌های کسب‌وکار و عوامل موثر بر موفقیت یا شکست یک شرکت پیدا کنند. همچنین، مدیران و کارآفرینان می‌توانند از این تحلیل برای بهبود عملکرد شرکت‌های خود و اجتناب از تکرار اشتباهات مشابه استفاده کنند.

Kmart یکی از بزرگترین فروشگاه‌های زنجیره‌ای آمریکا بود که در دهه‌های 1960 و 1970 به اوج خود رسید. اما با ظهور رقبای قدرتمندی مانند Walmart و Target، این شرکت به تدریج رو به افول گذاشت و در نهایت در سال 2002 ورشکسته شد.
 این مقاله یک نمای کلی از دلایل و پیامدهای ورشکستگی Kmart ارائه می‌دهد.
محسن

دیدگاه بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیام *

نام